می خواند تهران
می خواند تهران. می خواند ت ه ر ا ن. آنچنان که قلب مرا همچون همه ی اجزای این کلمه تکه تکه کند.
تو بخوان رقصِ در تنهایی با خاطره ها آنچنان که این تکه ها را به هم بچسباند.
می خواند ، می برد مرا تا عطر تو. تا هرکجا. تا کنار هم آرام گرفتنمان در هیاهوی تردد آن همه حس در خودروی بی خبران. تا ... .
می خواند تهران، می روم تا همه ی فاصله هایی که تو را آدمی دیگر می سازد برایم.
می خواند و من با خودم، دست در دست خودم می چرخم و می رقصم و زمین و زمان می شود نقطه گریز از مرکزِ دیگران.
بخوان. بخوان این حال من خوب است. هم اینجا فقط خوب است. همینجا
هم اینجا که همه چیز دوباره رنگ می گیرد. هم اینجا که می شوم همان آدم. همان که قلبش در حنجره اش می تپید و گرم می شد از آتش درونش.
بخوان تا مرا وصل کنی به تاریخِ صلح زندگیم.
می رقصم و می چرخم و تو نظاره گر باش تحیرم را در این همه چرخش.
رقص با خویشتن خویش در ضرب آهنگ یادها...
ترانه "تهران طهران" با صدای رضا یزدانی