زن و مرد از راهی می رفتند.ماموران آنها را دیدند و ایشان را خواستند!پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟آنها پاسخ دادند که زن و شوهریم.ماموران مدرک خواستند.زن و مرد گفتند نداریم.ماموران گفتند چکونه باور کنیم که شما زن و شوهریم؟زن و مرد گفتند:برای ثابت کردن این امر نشانه های فراوانی داریم...!
اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند اما ما دستهایمان از هم جداست.
دوم اینکه آنها هنگام راه رفتن با هم صحبت می کنند و به هم نگاه می کنند اما ما رویمان به طرف دیگر است.
سوم اینکه آنها هنگام صحبت اغلب با هم می خندند اما ما...
چهارم اینکه آنها چسبیده به هم راه می روند اما یکی از ما جلوتر از دیگری می رود.
پنجم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی بستنی ای چیزی می خورند اما ما هیچ
ششم آنکه آنها در با هم بودنشان بهترین جامه های خود را می پوشند اما ما نه
هفتم آنکه...
ماموران گفتند:خیلی خب.بروید.بروید.فقط بروید...!
به تو ای یارِ ندیده ، صد و ده بار سلام
آخرین عشقِ به جا مانده در این قاب ، سلام
ای همه دووووور ، و رنجور ، کمی فکرِ محال
چشمِ زیبایِ تو و رویِ تو نایاب ، سلام
ای هم آغوشیِ ما حرفِ درِ گوشیِ ما
موج بر پهنه یِ این ساحلِ آرام ، سلام
ای درونم همه از آتشِ تو خاکستر
تو نگارِ منو من حقه یِ تَریاک ، سلام
برترین حالتِ ممکن شدنِ عشقِ محال
عِطرِ آلاله و نیلوفرِ مرداب ، سلام
ای همه رویِ تو ، گیسویِ تو ، از بویِ تو مست
پرِ قویِ سرِ مویت ، دلِ فرهاد ، سلام
وِی نسیمِ خنک عِطرِ بهاریِ بهشت
آهِ تو آبی و فریادِ تو مهتاب ، سلام
شعر پایان شد و آخر شده مهجوری ما
آخرِ هرچه سرآغاز و سرانجام ، سلام