خدا کند که بیایی به درد من برسی
کنار من بنشینی به زخم من برسی
خودت اگرچه تمام تنت پر از درد است
ولی بیایی و با من ، به حرف من برسی
که وقت بودن تو دردها چه ناچیزند
بیا که به وقت قدم زدن برسی
پیاده راه ، هنوزم هوای ما دارد
خدا کند که از آن دور پیش من برسی
چه سالهاست در این حسرتِ فراوانم
که انتظار سر آید به بودنم برسی
هزار عهد بکردم که یار من باشی
تو هم به دل بیقرار من برسی
چقدر بر سر این کوچه منتظر ماندن؟
خدا کند که به زودی به دست من برسی