زیبانگار

نگار من،سر زلفت چه خوش کشیده به بندم...

زیبانگار

نگار من،سر زلفت چه خوش کشیده به بندم...

زیبانگار
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۴ مطلب توسط «فرهاد» ثبت شده است

یه کمی دل بده به حرفایِ این مردِ غریب

یه ذره حرف دارمو دوست داری گوش کن تو شکیب

روزگار الانو خوب می دونی،خوب می دونم

از ته چشمای تو خوب همه چیزو می خونم

اگه اجتماعی شعر بگم،میگن سیاسیه

گفتن شعرِ سیاسی از رو بی نیازیه

اقتصادی شعر بگم،بازم میگن سیاسی ام

اهل دوز و کلکو اهل یه خرده بازی ام

اگه عاشقونه شعر بگم،بهم میگن برو بابا

گشنگی نکشیدی،سیری،تو ننشین اون بالا

نمی دونم چی بگم؟! سیاسی یا اجتماعی

اقتصادی،عاشقونه شعر بگم یا نیمایی؟!

یه چیزِ کلی میگم،بفهمی منظور منو

یا اگه نفهمیدی،هر چی میخوای بگو...برو

بیا و به حرف من گوش کنو بی خیال نباش

این همه جونی که کندمو ببینو کال نباش

شاید این شعرایِ من به درد هیشکی نخوره

یا شاید هم به کسیو ناکسی بر نخوره

یا که اصلا واسه هیشکی هیچی فرقی نکنه

که یه آدمی توو این دنیا دلش درد میکنه

من که هر چی شعرو قصه گفتمت فایده نداشت

واقعی بود همشون،گرچه دلم رویا می کاشت

وقتی دیدم هیچ کدوم سودی نداره واسه تو

گفتن این همه دردِ دل واسه چشمایِ تو

 رفتمو ترانه هامو بردمو فروختمش

با پولش نخ خریدم،زخم دلم رو دوختمش


ترانه ی " خستم "...میثم ابراهیمی و محمد علیزاده


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۰
فرهاد

می خواند تهران. می خواند ت ه ر ا ن. آنچنان که قلب مرا همچون همه ی اجزای این کلمه تکه تکه کند.

تو بخوان رقصِ در تنهایی با خاطره ها آنچنان که این تکه ها را به هم بچسباند. 

می خواند ، می برد مرا تا عطر تو. تا هرکجا. تا کنار هم آرام گرفتنمان در هیاهوی تردد آن همه حس در خودروی بی خبران. تا ...  .

می خواند تهران، می روم تا همه ی فاصله هایی که تو را آدمی دیگر می سازد برایم.

می خواند و من با خودم، دست در دست خودم می چرخم و می رقصم و زمین و زمان می شود نقطه گریز از مرکزِ دیگران.

بخوان. بخوان این حال من خوب است. هم اینجا فقط خوب است. همینجا

هم اینجا که همه چیز دوباره رنگ می گیرد. هم اینجا که می شوم همان آدم. همان که قلبش در حنجره اش می تپید و گرم می شد از آتش درونش.

بخوان تا مرا وصل کنی به تاریخِ صلح زندگیم.

می رقصم و می چرخم و تو نظاره گر باش تحیرم را در این همه چرخش.

رقص با خویشتن خویش در ضرب آهنگ یادها...


ترانه "تهران طهران" با صدای رضا یزدانی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۲
فرهاد


وقتی من نیستم ، مراقب خودت باش !!

مراقب باش زمین نخوری

این روزا به جای اینکه دستتو بگیرن

عکستو می گیرن...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۲۹
فرهاد


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۷
فرهاد


خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید

و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید

 

رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست

چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید


به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها 
تپش تب‌زده نبض مرا می فهمید


آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد 

مثل خورشید که خود را به دل من بخشید


ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم 
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید

 

خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد 
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید


منکه حتی پی پژواک خودم می گردم 
آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید

 

"استاد محمد علی بهمنی"

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۷
فرهاد